معماری روستای کهن(بخش سوم)
پس از این که دیوارها بالا می آمد و در زاویه مورد دلخواه در ورودی خالی می ماند نوبت زدن سقف فرا می رسید .لازم بذکر است که بر روی سر در هر ورودی چند تکه چوب نهاده و یک یا چند ردیف دیگر دیوار چینی ادامه می یافت و آنگاه که نوبت به سقف می رسید در چهار گوشه فضای مورد نظر تا جایی که بتوان شکل دایره ای به فضا داد چهار مثلت با خشت و ملات خاک وگچ ایجاد می کردند . حد فاصل بین چهار مثلث با همان مصالح سقف زنی پوشانده می شد.آنگاه ادامه کار تا پایان یافتن سقف همراه با زمزمه استاد بنا که میزان و نوع مصالح مورد نیاز خود را اعلام می کرد و جواب شاگرد استاد که مصالح را به دست استاد می رساند پایان می یافت.
در اینجا لازم می داند نامی از استاد بنای سقف زن که از ده علی دعوت بکار می شد برده شود . تا آنجا که ذهن دوران کودکیم یاری می کند نام آن مرحوم " استاد شيخ جعفر " بود.
گاه فضای مورد نظر برای ساخت اتاق مربع مستطیل بود که در این صورت سقف بصورت ضربی بدون نیاز به ایجاد پایه دایره ای شکل ساخته می شد.
بر روی هر سقف متناسب با توجه و اهمیت دادن صاحب منزل به نوردهی اتاق یک یا چند روزنه باز می ماند تا روشنایی لازم را بهمراه در ورودی به داخل اتاق بتاباند . ذکر این نکته در رابطه با ماهیت اتاقهای این روستا ضروري است که فضای داخلی بشدت محرمانه بوده و به مقاوم بودن کل بنا نیز توجه جدی می شده است.
فضای داخلی اتاقها
در فضای داخلی اتاق یعنی مکانی که بعنوان مسکن یک واحد خانوار درنظر گرفته می شد محلی برای نگهداری هیزم و محلی برای مرغ و خروس ایجاد می شد. بر روی جداره داخلی دیوارها چند تاقچه یا رف و همچنین در یکی از اضلاع اتاق در سطح پایین بخاری دیواری ساخته می شد.مجموعا اتاقهای مسکونی کوچک و کم ارتفاع ساخته می شد که از حداقل نور دهی برخوردار بود.
در ورودی اتاق از جنس چوب و توسط نجار ( درودگر ) روستا ساخته می شد. اگر چه ابزار آلات درودگری - گل میخها و زلفی و زنجیر آن از کوهبنان یا یزد و بافق تهیه می شد اما چوب كه عنصر اصلي درودگري بود در خود روستا تهیه می شد.حتی در ساخت وسایل چوبی نجار از میخ هایی چوبی استفاده می کرد که خود آنها را می ساخت.
تا آنجا که ذهن ۵۰ تا ۱۰۰ سالگان روستا قد می دهد تنها درودگر روستا مرحوم "آقا سید علی رضوی "بود که در حسن خلق و خوی و مردمداری مشهور و مورد اعتماد مردم بود.( روحش شاد )
فضای داخلی اتاقها پس از آماده شدن بوسیله کاه گل پوشانده و سپس با گچی که در روستا تهیه می شد سفید کاری می شد.پوشش بيروني سقف نيز با كاه گل انجام مي گرفت.
از دهه ی پنجاه به این سو بویژه پس از انقلاب تغییرات اساسی در ساخت منازل مسکونی این روستا بوجود آمد که بطور کلی از الگوی سنتی خود پیروی نکرده و با الگو پذیری از منازل شهری و با استفاده از مصالح آجر- سیمان - آهن و... ساختمان سازی می نمایند.
صفه( ایوان) ونقش آن در خانه:
یکی دیگر از عناصر موجود در معماری این روستا وجود صفه می باشد که بلحاظ کارکرد و نقش آن در خانه سازی روستا اهمیت خاصی داشته است .این بخش که با همان مواد و مصالح ساختمانی یاد شده ایجاد می شد غالبا فضای مشترکی بود برای چند اتاق مسکونی که یک ضلع آن بصورت کاملا باز بمنزله ورودی در نظر گرفته می شد. گاه ایوان یا صفه برای یک اتاق ساخته می شد که در بعضی از آنها ستونی در میان ایوان ایجاد و دو تاق در دوسوی ستون بعنوان ورودی بنا می کردند.
کارکرد و نقش صفه علاوه بر ایجاد فضای امنی برای یک یا چند اتاق در جلوگیری از سرما و گرما و ریزش برف و باران در ورودی اتاقها برای انجام پاره ای از امور معیشتی وکار روزمره که بصورت جمعی یا فردی انجام می شدنیز مورد استفاده قرار می گرفت. از نظر ملکیت نیز به کلیه اتاقهایی که در درون آن قرار می گرفت تعلق داشت.
فرایند فرآوری ( تولید ) گچ در روستا:
در ضلع شرقی روستا بر روی« تل پیر» Tale pir درست در نقطه ي انتهایی گورهای گورستان در گذشته ای نه چندان دور ( تا پیش از آشنایی مردم روستا با گچ سفید شهری ) منطقه ای غنی و سرشار از گچ خام وجود داشت که قابل برداشت برای روستاییان بود.روش استخراج و فراوری آن به این شکل بود که پس از کنار زدن قشری از خاک به رگه های گچ خام برخورد می کردند . سپس بوسیله بیل و کلنگ بصورت قطعه های کوچک و بزرگ جدا کرده و با آنها کوره ای مدور همانند اتاقهای برفی اسکیموها می ساختند.بگونه ای که دود کشی در بالا و در ورودی کوچکی برای ریختن هیزم به درون آن تعبیه می شد.
پس از افروختن آتش و گدازان شدن گچ های خام کوره را بر روی هم خراب کرده وبمدت چند روز تا خنک شدن آن به حال خود رها می ساختند. سپس گچ پخته شده را بوسیله سرندهای بزرگ سرند نموده و ناخالصی های آنرا جدا و آنگاه آنچه بصورت پودر که در درون آنها ریزه های سیاه ذغال به چشم می خورد بر جا می ماند را بمنظور سفید کردن منازل مسکونی و یا سقف زنی مورد استفاده قرار می دادند.


فقط چند سالی از دوران کودکیم را در کهن گذرانده ام . اما هر بار که بسراغ خاطراتم می روم جذاب ترین و دلنشین ترین آنها را در همین چند سال کوتاه می یابم. تصویر روستایی تقریبا بزرگ با مردمانی خون گرم و پر تلاش، همیشه پس زمینه ی زیبای تمامی خاطرات من را می سازد . برای دیدن مردمش،مناظر خاطره بر انگیز "سر استخر" ، " در اشکفت"، و "هندگو"، "کمرسبل "و ... همیشه بیقرارم...